الهی به حق کلمات وجودی ات بحق صلحا، ابدال و اوتادت بر این مردمان بیامرز
امام قائم آن سر الهى
پناه جمله از مه تا به ماهى
ولى ختم مطلق آنجناب است
که جان پاک او ام الکتاب است
ز نسل فاطمه بنت رسول است
همان أم أبیهاى بتول است
در او جمع آمد از آیات کبرى
ز موسى و ز عیسى و ز یحییى
ز خضر و یونس و ادریس و الیاس
امام عصر خود را نیک بشناس
حسن باب است و نرجس هست مامش
میم و حا و میم و دال است نامش
حسن بادا فداى خاک پایش
که باشد خاک پایش توتیایش
امام عصر و میر کاروان است
هر آنچه خوانمش برتر از آن است
مرا چون نور خورشید است روشن
که عالم از وجود اوست گلشن
چو اسماى الهى راست مظهر
که از دیگر مظاهر هست برتر
تو را باشد یکى قسطاس اقوم
که قطب عالم است و اسم اعظم
چگونه غایبش خوانى و دورش
نبینى خویشتن را در حضورش
تویى غایب که دورى از بروى
نهادى نام خود را بر سر وى
سبل بر دیدگانت گشته چیره
که خورشید است در چشم تو تیره
مه و خورشید در این طاق مینا
چراغ روشن اند و چشم بینا
مثالى از نبى و از ولى اند
چو مه از خور، خور از حق منجلى اند
نپاید بى مه و خورشید عالم
بر این تکوین و تشریع اند با هم
نظرات شما عزیزان:
+ نوشته شده در 12 آذر 1395 ساعت 23:46 توسط سجاد
| تعداد بازديد : 117